dioxin , noun ديوكسين
dispersion , noun پاشيدگى
dissolve , verb اب کردن ،گداختن
distill , verb تقطيرشدن
effervesce , verb جوشيدن ،کف کردن ،جوش زدن ، گازدار كردن (مشروبات وغيره)
effervescent , adjective گازدار
electrolysis , noun برقکافت ، الکتروليز
electrolyte , noun الکتروليت
electroplate , verb گالوانيزه کردن
emulsify , verb بشکل ذرات ريز و پايدار دراوردن( جسمى در محلولى)
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط
آخرین مطالب