انجمن علمی زبان انگلیسی مدرسه راهنمایی تیزهوشان شهید بهشتی بروجرد

در ادامه مطلب.



ادامه مطلب...

تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

 در ادامه مطلب.



ادامه مطلب...

تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

 در ادامه مطلب.



ادامه مطلب...

تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

 در ادامه مطلب.



ادامه مطلب...

تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

 در ادامه مطلب.



ادامه مطلب...

تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

 

 




تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

 برای دانلود بر روی لینک زیر کلیک کنید.


 





تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

دانلود





تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

download





تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

دانلود





تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط
ارسال توسط

اسکی


Ski


موج سواری


Surfing


شنا


Swimming


بازی بیسبال


Baseball


بازی بسکتبال


Basketball


بازی فوتبال


Football


بازی راگبی


Rugby


بازی والیبال


Volleyball


بازی بدمینتون


Badminton


بازی پینگ پنگ.تنیس روی میز


Table tennis{esp US ping pong}


بازی بولینگ


Bowling


بازی گلف


Golf


مشت زنی.بکس


Boxing


کشتی


Wrestling


جودو


Judo


کاراته


Karate


ژیمناستیک


Gymnastics


دوچرخه سواری


Cycling


دو و میدانی


Athletics{US track and field





تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

دانلود





تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

دانلود





تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

دانلود





تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

دانلود

رمز : 123





تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

 

جملاتی برای تقویت مکالمه زبان

 

1. What, s your name?

 2. How are you? 

3-What are you?

4-How old are you?

5- What grade are you in?

6- What is the name of your school?

7-where do you live?

8-when were you born?

9-what is your father's name?

10-Do you like your English book?

11-What is this in your hand now?
12-what day is today?

13-what date is today?

14-Was I your teacher last year?

15-where are you now?

16-Does your pen write?

17-what color are your eyes?

18-what time do you leave your home?

19-who is your Persian teacher?

20-who makes food for you at home?

21-Do you go to your uncle's house?

22-How much water do you drink?

23-Are you in the classroom?

24-what is your phone number?

25-Does your father speak English?

26-Do you help your parents?

27-whose mother is that?

28-who was absent yesterday?

29-Is Mr. Amiri present today?

30-what do you eat for breakfast?

31-what time do you eat lunch?

32-when do you go to mosque?

33-what time do you pray in the morning?

34-How many brothers do you have?

35-Did you watch TV last night?

36-Is your school open on Fridays?

37-How is Zahra today?

38-Did you see me yesterday?

39-who is your headmaster?

40-How do you come to school?

41-can I speak to your father?

42-where did buy your shoes?

43-How do you write your homework?

44-should we drive our cars carefully?

45-will you play football next Friday?

46-Are they watching TV now?

47-Is Ali a tall student?

48-what will you do tomorrow?

49-May I use your pen?

50-Did you study my sentences?





تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

به اد امه مطلب برويد



ادامه مطلب...

تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

براي مشاهده به ادامه مطلب برويد



ادامه مطلب...

تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

دانلود

رمز مطلب : 123





تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط


 

Going shopping = خرید کردن


 


 

 

I’m going shopping because I need to buy some clothes.

من دارم میرم خرید چون به چند تا لباس احتیاج دارم

 

If this shirt doesn’t fit, may I bring it back later?

اگر این لباس اندازه نبود میتونم بیارم پس بدم؟

 

What size shoes do you wear?

شماره ی پای شما چنده؟

 

That suit looks very good on you.

این  خیلی برای شما مناسب است

 

This dress is made of silk, isn’t it?

جنس این لباس ابریشم است. مگه نه؟

 

I’d like to try on this sweater.

دوست دارم این ژاکت را پرو کنم

 

I’m interested in buying a new car.

من به خرید ماشین جدید علاقمندم

 

What’s the price of that electric iron?

قیمت اتوی برقی چند است؟

 

How much is this rug?

قیمت این فرش چقدر است؟

 

Is this toothpaste on sale today?

آیا امروز این خمیر دندان برای فروش هست؟

 

That’s a beautiful leather wallet, but it cost too much.

این کیف چرمی خیلی قشنگ اما گران قیمت است

 

How much do I owe you?

چقدر بهت بدهکارم؟

 

That will be eighteen dollars and seventy-five cents.

هجده دلار و هفتاد و پنج سنت میشه

 

Do you have change for a twenty dollars bill?

آیا میتونی این بیست دلار را خرد کنی؟

 

The clerk helped me find what I wanted.

فروشنده کمکم کرد تا اون چیزی رو که میخواستم پیدا کنم





تاريخ : چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

 در ادامه مطلب.

 



ادامه مطلب...

تاريخ : دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

دانلود امتحان زبان انگلیسی دوم راهنمایی هماهنگ سمپاد کشوری سال 89

برای دانلود بر روی کلمه Doc1.pdf کلیک کنید.

Doc1.pdf





تاريخ : یک شنبه 24 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

 

1. It is a brown ------------

a) girl

b) boy

c) desk

d) desks

 

2. They are ------------

a) glasses

b) glass

c) bus

d) ruler

 

3. This is an ------------

a) chair

b) apple

c) bag

d) book

 

4. Is Ali a student? Yes, ------------

a) he's

b) Ali is

c) Ali's

d) he is

 

5. There are many ------------ in the street.

a) cars

b) a car           

c) car

d) car's



ادامه مطلب...

تاريخ : یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط
ارسال توسط

God

The right question to you is that it's not over pelf and excess yarn productivity.




تاريخ : شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

Sam B. Name of Allah
If you believe that each individual character is Tuesday in support of hemp is God, and God in His shade on the Day of Resurrection his throne room, and the great day of his panic, a powder and a safe are: 1 - to give people what they expect for themselves.
2 - and walking in obedience to God overrides to find out whether he or Drnafrmany 3 - no matter if it does not go up, do not blame it on his brother. And the same man for the job he is too preoccupied with its flaws, the imperfections of people.





تاريخ : شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

God

And the prayer of the faithful, one of three things: either Khrtsh reserve will be answered in the same world, or (by praying) that happened to him he wanted to be away from him.  




تاريخ : شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

God

  No action is minimal with respect to virtue and holiness, and how toAe nice?




تاريخ : شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

God

Everyone make of what God ordained, no doubt most people's needs.





تاريخ : شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

گروه آموزشی زبان انگلیسی

 

آیا تا به حال از خود پرسیده‌اید که بلندترین کلمات در زبان‌های مختلف کدام‌ها هستند؟ به گزارش یاهو، عده‌ای واژه Supercalifragilisticexpialidocious که برگرفته از فیلم "مری‌پاپینز" است را طولانی‌ترین واژه در زبان انگلیسی می‌دانند اگرچه هیچ معنی خاصی نداشته و شاید تنها یادآور خاطرات کودکی آنها باشد. اما در حقیقت این واژه ۳۴ حرفی طولانی ترین واژه‌ای نیست که در انگلیسی وجود دارد.
خوب ما پاسخ این سوال را برای زبان انگلیسی می‌دانیم. نام علمی تایتین، بلندترین کلمه در زبان انگلیسی است که ۱۸۹۸۱۹ حرف دارد و اگر بخواهید آن را تلفظ کنید، در صورتی که سریع و پیوسته بخوانید حداقل ۳.۵ ساعت طول خواهد کشید.

 

این کلمه نام علمی پروتئینی در بدن انسان است که تیتین (Titin) نام داشته و خود از ساختاری بسیار طولانی برخوردار است. نام علمی این پروتئین بلند‌ترین واژه‌ای است که می‌تواند در زبان انگلیسی یافت و اثبات این موضوع نیز فیلمی است که چندی پیش توسط مردی بر روی یوتیوب قرار داده شد.
این مرد برای ادای این واژه 189 هزار و 819 حرفی، در حدود سه ساعت و نیم درحال خواندن بود. این اولین باری نیست که فردی تلاش کرده این واژه طولانی را بخواند، اما این فیلم ویدیویی تنها شاهدی است که از تلاش برای خوانده شدن آن در دست است.
این فیلم ویدیویی بیش از 38 هزار بار بر روی یوتیوب به نمایش درآمده است که البته بعید به نظر می‌رسد تمامی این 38 هزار نفر تمامی این فیلم سه ساعت و نیمه را در نهایت صبوری تا انتها تماشا کرده باشند.

 





تاريخ : شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

به گزارش شبکه ایران به نقل از تلگراف، دانشمندان طی پژوهشی جدید به بررسی کلماتی پرداختند که صحیح نوشتن آن ها برای اغلب افرادی که زبان انگلیسی سروکار دارند، دشوار است.

کلمه "separate" به معنی "جدا، جداگانه و تفکیک کردن " در صدر لیست کلماتی قرار دارد که بیشترین غلط املایی هنگام نوشتن آن صورت می گیرد؛ اغلب افراد حرف a پس از p را به اشتباه e می نویسند.

دومین کلمه در لیست کلماتی که به اشتباه املاء(هجی) می شوند، "definitely" است که اکثر افراد در تشخیص محل به کار بردن حروف i و e دچار مشکل می شوند.

کلماتی چون "Manoeuvre " و "Occurrence" نیز در ادامه این لیست قرار دارند.

یکی از نکات جالب توجه در این پژوهش که بر روی 3 هزارو 500 نفر انجام گرفته آن است که اغلب انگلیسی زبانان مانند ما، کلمات انگلیسی را همان طور که تلفظ می شوند، نوشته و به این ترتیب اغلب اشتباه می کنند.

کلمات "consensus" و "unnecessary" و "Acceptable" و "referred"نیز در ادامه این لیست ده تایی قرار دارند.

2 سوم از افرادی که در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفته اند، اذعان دارند که امکانات تصیح املاء کلمات در نرم افزارهای رایانه ای ویرایش کلمات، آنها را در صحیح نوشتن کلمات در نامه نگاری های دستی یا یادداشت نویسی ناتوان ساخته است.

نکته قابل توجه دیگر آن است که باوجود چنین اشتباهاتی در نوشتن، بیش از 77 درصد از افراد توانایی خود در صحیح نوشتن را با کلمات "خوب " یا "خیلی خوب" توصیف می کنند





تاريخ : شنبه 16 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

 

National Organization for Development of Exceptional Talents  سمپاد

در ادامه مطلب.



ادامه مطلب...

تاريخ : جمعه 15 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

 butterfly

در ادامه مطلب.



ادامه مطلب...

تاريخ : جمعه 15 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

Shall I compare thee to a summer's day
:Thou art more lovely and more temperate
,Rough winds do shake the darling buds of May
;And summer's lease hath all too short a date
,Sometime too hot the eye of heaven shines
,And often is his gold complexion dimmed
,And every fair from fair sometime declines
;By chance, or nature's changing course untrimmed
,But thy eternal summer shall not fade
,Nor lose possession of that fair thou ow'st
,Nor shall death brag thou wander'st in his shade
,When in eternal lines to time thou grow'st
,So long as men can breathe, or eyes can see
.So long lives this, and this gives life to thee

غزل

آیا قیاس گیرمت از روز نوبهار؟/ ماننده‌ات كنم به یكی روز نوبهار؟

زیباتری به ناز و دل‌انگیزتر، چو نار

توفان به لرزه آورد آن غنچه‌های ناز

وین عهد با بهار، چه كوتاه چون شرار.

گه گرم و پر شرر شود آن چشم آسمان = گاهی شراره می زند آن چشم آسمان

گاهی فكنده بر رخِ زرینه پود و تار

گاهی بپژمرد گل رخسار هر جمال

از دور روزگار و یا بخت سازگار!

اما بهار روی تو هرگز نپژمرد

نیزت جمال و روی نریزد به سنگ و خار

مرگ گزافگوی نلافد به سایه‌سارشْ = مرگ گزافگوی نگوید به سایه‌سارشْ

گر خود زمان بشوی به چنین بیت ماندگار = بودی چو بیندت به چنین بیت ماندگار

تا هر نفس برآید و تا چشمخانه هست = تا دیده باز بیند و تا هر نفس دمد

ماند دراز شعر و دهد جانْت بی‌شمار. = بس دیر مانَد این و دهد جانْت بی‌شمار.

 





تاريخ : یک شنبه 10 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

ین ترانه بسیار زیبا به اسم ساعتها که در یکی از نشریات چاپ شده بود، تاکنون برنده جوایز بین المللی متعددی شده است. بخوانید و از آن لذت ببرید. حفظ کردن آن هم برای علاقه مندان به شعر و شاعری خالی از لطف نیست، به خصوص اینکه باعث تقویت زبان در بخش شعر می شود تا در آینده شعرها را راحت تر متوجه شوید.
چراغها خاموش می شود و من از دست می روم
آن امواجی که می خواستم برخلافشان شنا کنم
عاقبت مرا به زانو در آوردند
آه، تمنا می کنم، التماس می کنم و چنین می خوانم:
از سمت ناگفته ها بیا و سیب روی سرم را،
و این درد مبهم مرا هدف بگیر
ببرها در انتظارند تا رام شوند و چنین می خوانند:
تویی که، تویی که ...
آشفتگی تمامی ندارد:
دیوارهایی که راه را می بندند و ساعت هایی که یکسره در گردشند
می خواهم برگردم و تو را به خانه ببرم
نمی شد باز ایستاد و تو اکنون می دانی، و من چنین می خوانم:
ای فرصت های از دست رفته! بار دیگر بر دریای من بتابید
من آیا خود، دردم یا که درمانم؟ و چنین می خوانم:
تویی که، تویی که ...
و نه هیچکس دیگر، و نه هیچکس دیگر
تویی که، تویی که
خانه‌ای، همان خانه‌ای که می خواستم بدان برگردم

Lights go out and I can't be saved
Tides that I tried to swim against
Have brought me down upon my knees
Oh, I beg, I beg and plead, singing
Come out of things unsaid
Shoot an apple off my head
And a trouble that can't be named
Tigers waiting to be tamed, singing
You are, You are
Confusion never stops
Closing walls and ticking clocks
Gonna come back and take you home
I could not stop but you now know, singing
Come out upon my seas,
Cursed missed opportunities
Am I a part of the cure
Or am I part of the disease, singing
You are, you are
And nothing else compares
And nothing else compares
You are, you are
Home, home where I wanted to go





تاريخ : یک شنبه 10 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

Amir al-Muminin, peace be upon him, said:
The sin that displeases you is better in the view of Allah than the virtue which makes you proud.

و درود خدا بر او فرمود:
گناهي كه تو را بهتر از كار نيكي است كه تو را به خودپسندي وا دارد.

The worth of a man is according to his courage, his truthfulness is according to his balance of temper, his valour is according to his self-respect and his chasteness is according to his sense of shame.

ارزش مرد به اندازه ي همت اوست، و راستگويي او به ميزان جوانمرديش ، و شجاعت او به قدري ننگي است كه احساس مي كند ، و پاكدامني او به اندازه ي غيرت اوست .

Victory is by determination; determinations is by the turning over of thoughts, and thoughts are formed by guarding secrets.

پيروزي در دورانديشي ، و دورانديشي در بكارگيري صحيح انديشه و انديشه صحيح به رازداري است.

Fear the attack of a noble person when he is hungry and that of an ignoble person when he is satiated.

از يورش بزرگوار به هنگام گرسنگي ، و از تهاجم انسان پست به هنگام سيري ، بپرهيز


 





تاريخ : یک شنبه 10 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

Difficult is to follow them...

تنظیم قوانین آسان است .
ولی رعایت آنها مشکل است

Easy is to dream every night.
Difficult is to fight for a dream...

هر شب رویا دیدن خیلی ساده است
اما برای یک رویا جنگیدن (برای دستیابی به آن) سخت است.
.

Easy is to show victory.
Difficult is to assume defeat with dignity...

نشان دادن یپروزی آسان است.
قبول کردن شکست مشکل است.

Easy is to admire a full moon.
Difficult to see the other side...

حظ کردن از یک ماه کامل آسان است .
ولی دیدن طرف دیگر آن مشکل است.

Easy is to stumble with a stone.
Difficult is to get up...

زمین خوردن با یک سنگ آسان است .
ولی بلند شدن مشکل است.


 





تاريخ : یک شنبه 10 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

For describing you, I'll say you're the caller to call the mystic call of love. You make me think and love. Cry and to be lover and not cry. To be lover and not love. To be lover and forget. I swear by God that's not my heart words. It's just the devil of disappointment makes me forget you. Over there, really nearer than devil, a kind makes me remember you and loving you, I have one God and a world of hope. I keep my head up and pride that I'm lover and didn't forger you. I have a heart and feeling of going on. I'll take you to highest possibility of love to make you cut red apples of life from its green trees of kindness.

در وصف تو خواهم گفت موذنی هستی در فریاد زدن ندای عرفانی عشق. مرا به تفکر وا می داری و به دوست داشتن. به گریستن و به اینکه می شود عاشق بود و گریه نکرد. عاشق بود و دوست نداشت. عاشق بود و از یاد برد. به خدا قسم حرف دلم این نیست. این تنها شیطان نا امیدی است که مرا به از یاد بردن تو فرا می خواند. آنطرف تر، خیلی نزدیکتر از شیطان، مهربانی نام تو را بیادم می آورد و دوست داشتن را. یک خدا دارم و یک دنیا امید. سرم را بالا می گیرم و به اینکه عاشقم و ترا را از یاد نبرده ام فخر می فروشم. یک دل دارم و تنها حس ادامه یافتن. تو را به بالاترین امکان عشق می رسانم تا از درختان سبز مهربانی اش سیب های سرخ زندگی بچینی.

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------

I lose you again in circle of love and take refuge from my God, the only sentry to keep you in this circle. I'm sure I've taken a good sentry. Some times I feel pain in my eyes and can't beer any more tears. What should I do? If the challenging of love lasts years, if it has problems, if it needs power to encounter hardships, I've got to tolerate and stay. Should encounter and have patience and go on the challenge. I use power of love as the protector for my uncontrollable heart and also, I want him to protect you and increase your power for the hardships come to you. If you forget even to open the window of your black bricks room, go to that notes written last summer. Maybe a word of hope was written. I gave my heart's sigh to fall breeze. Each black bricks of your room are incarnation of that sigh, one by one.

دگرباره تو را در ساحت مقدس عشق از کف می دهم و به خدای خود که تنها نگهبان تو برای حضورت در این ساحت است، پناه می برم. اطمینان دارم نگهبان خوبی برگزیده ام. گهگداری چشمانم می سوزد و طاقت اشکهای بیشتر را ندارد. چه کنم. توانم بسیار کم است. مبارزه عشق اگر سالها به طول انجامد، اگر پیچ و خم فراوان دارد، اگر قدرت برابری با ناملایمات می خواهد، باید بود و تحمل کرد. باید کشید و صبور بود و مبارزه کرد. یاد خدا را نگهبان دل افسار گسیخته ام می کنم و هم، از او می خواهم تو را پاس بدارد و اگر ناملایمات دست آزار بر تو بلند کرد، توانایی ات را افزون کند. حتی اگر یادت رفت پنجره اتاق آجر مشکی ات را باز کنی، سری به جزوه های نوشته شده تابستانهای گذشته بزن. شاید واژه امیدی نگاشته شده باشد. من آه دلم را بدست نسیم پاییزی داده ام. دانه به دانه آجرهای مشکی اتاقت، تجسم آن آه اند.

------------------------------------------------------------------------------------------------------------

In new location of my life, it's taken even a long time, I miss my nature, my house, my mother, my father, my tyrant neighbors, my silent streets, my fields waiting for spring and you. Even though I think about them and you, but I'm not satisfied yet. If I talk to you hundred postures, I won't be that last lover. What should I do?! I get up at six everyday. I tell you out my grievances. Everybody's running away. Oh! I've lost the bus. Thank God! The minibus for Nobonyad has arrived. Oh, there's only five minutes to the time of my appearance at work. I pull the switch of computer case. I lean the circling chair. And another day began. I take a print from my work. Sir! Do my colors have composition?!

در فضای جدید زندگی من که حتی مدتها نیز می گذرد، طبیعت من، خانه من، مادر من، پدر من، همسایه های مردم آزار من، کوچه های خلوت من، مزارع به انتظار بهار من و تو جایشان خالی است. هرچند گهگداری به آنها و به تو فکر می کنم. ولی باز راضی نمی شوم. اگر صد رکعت هم با تو حرف بزنم، باز آن معشوق زندگی گذشته من نمی شوی. چه باید بکنم؟! هر صبح ساعت شش بیدار می شوم. کمی با تو درد دل می کنم و راه می افتم. هر کسی به یک سمتی می رود. وای! اتوبوس را از دست دادم. خدا را شکر! مینی بوس نوبنیاد رسید. ای وای پنج دقیقه مانده به ساعت حضور من در اداره. سوئیچ کیس کامپیوتر را می زنم. به صندلی گردان تکیه می دهم و روزی دیگر آغاز می شود. یک پرینت از کارم می گیرم. آقای رئیس! رنگهای من کمپوزیسیون دارند؟!

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------

I swear by the quiet silence of your paper house, I know your dreams are as beautiful as my fancies believable. You've got the mystic believe of love from my silence. I've got the final point of belief from your silence. Maybe it's not possible to feel that the words we say about the paper world we've made are hearable. But we can start to paint the gray branches of the paper trees green. I know painting, you know painting too. So why don't you start? When I was a child, I didn't have any water color. I used to go to little garden near stream and cut all the color flowers and paint. If we search the paper garden near paper house for a short time, there have to be flowers to paint our believes the red color of love.

به سکوت آرام خانه کاغذی ات قسم که می دانم رویاهای تو به زیبایی خیالات من باورکردنی است. تو از سکوت من به باور عرفانی عشق رسیده ای. من از سکوت تو به نقطه نهایی ایمان رسیده ام. شاید نتوان درک کرد که گفته های ما از آن دنیای کاغذی که ساخته ایم، شنیدنی است. ولی می شود دست به کار شد و رنگ سبز به شاخه های خاکستری درختهای کاغذی کشید. من که نقاشی کردن می دانم. تو هم که نقاشی کردن می دانی. پس چرا دست به کار نمی شوی؟ وقتی بچه بودم، برایم آبرنگ نمی خریدند. می رفتم سراغ باغچه کنار رودخانه هر چه گلهای رنگی بود می چیدم و نقاشی می کردم. اگر کمی در باغ کاغذی کنار خانه کاغذی مان جستجو کنیم حتماً گلهای کاغذی دارد که رنگ قرمز عشق به باورهایمان بکشیم.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------

When you look at me, moonlight jumps out of the dark clouds and bright the dusty window of this house. When you look at me, night gets the day and the morning of being together arrives. At this side of this house, somebody always waiting is me and the frames empty of affection on the wall. That side of city, everybody staring the clouds catching the moonlight. It's not true if I say moonlight won't die with its red face when you're not here. But believe it when you're here, the little tiny hole of hope to horizon won't catch the dark disappointment of night.

نگاهم که می کنی، مهتاب سراسیمه از پشت ابرکان تاریک شب خیز بر می دارد و پنجره خاکی این خانه را روشن می کند. نگاهم که می کنی، شب به صبح می رسد و پگاه روشن با هم بودن سر می رسد. اینسوی خانه همیشه به انتظار، من هستم و قابهای خالی از عاطفه بر دیوار. آنسوی شهر، همه چشم توختگان به ابرکهای در برگرفته مهتاب. حقیقت ندارد اگر بگویم صبح نمی شود، صورت تب دار مهتاب، وقتی تو نیستی. اما این را باور کن که وقتی تو هستی، نقطه کوچک رو به افق امید من، به سیاهی نا امیدی شب نمی رسد.


 





تاريخ : یک شنبه 10 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط

Without Love -- dayz are

"Sadday,

moanday,

tearsday,

wasteday,

thirstday,

frightday,

shatterday... so be in Luv everyday

 

بدون عشق روزا اینجوری میشن :

روز غم

روز زاری

روز اشک

روز از دست رفتن

روز تشنگی

روز ترس

روز شکستن

پس سعی کن هر روز عاشق باشی....

 

 

 

 

Love is the triumph of imagination over intelligence

عشق پیروزی تخیل بر عقل است

 

 

 

 

یار دل آزار من وفا نشناسد

وه که عجب نعمتی است ، یار وفادار

 

Succored... I promise

Oh, what is a blessing faithful friend

 

 

 

 

 

بی گناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق

یوسف از دامان پاک خود به زندان رفته است

 

Innocence sin is less love in the supreme court

Josef from the lap of his pure to prison





تاريخ : یک شنبه 10 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط